من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم ؟
دل پر از شوق رهاییست ، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم ؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم ؟
چیزی از عمر نمانده ست ، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم ...
با سلام خدمت شما بنظر من وبلاگ شما عالیه گرچه نیاز داره که بیشتر به مطالبش توجه بشه مخصوصا اینکه مطالب زیاد متنوع نیست مثلا از شاعرین نامی بیشتری در عصر کنونی و یا اعصار گذشته استفاده شود بخصوص در قسمت زندگی نامه
در کل از اینکه با توجه به مطالب مطالعه شده توسط مخاطبین شما اهتمام شما نسبت به شعر و اشعار فارسی قابل ستایش است
با تشکر لیلی
از لطف شما بسیار سپاس گذارم و از این که نظرات خود را از بنده دریغ نمی فرمایید بی نهایت ممنونم