ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یک روز
دست هایم را باز میکنم و میروی
و طبیعیست
که هرچه دورتر شوی، کوچکتر شوی
کوچکتر
کوچکتر
آنقدر کا در آغوش هرکسی جا شوی
لیلا کردبچه
تو را زن میخواهم،
آنگونه که هستی
تو را چون زنانی میخواهم
در تابلویهای جاودانه
چون دوشیزگان نقش شده بر سقف کلیساها
که تن در مهتاب میشویند
تو را زنانه میخواهم
تا درختان سبز شوند،
ابرهای پر باران به هم آیند،
باران فرو ریزد ...
تو را زنانه میخواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقهی گندم،
شیشهی عطر،
حتی پاریس زنانه است
و بیروت – با تمامی زخمهایش – زنانه است
تو را سوگند به آنان که میخواهند شعر بسرایند … زن باش
تو را سوگند به آنان که میخواهند خدا را بشناسند … زن باش
"نزار قبانی"
در تمنای غزل، در پی تفسیرِ تو ام
مست با خاطرِ تو، بسته به زنجیر تو ام
در شب عشق، که عشاق به هم آمیزند
من کنار غم تو، خیره به تصویر تو ام
چاره ام چیست که هم دردِ منی، هم درمان؟
ماه من لب بگشا، گوش به تدبیر تو ام
خم گیسوی تو منزلگه صدها غزل است
گر شده زر دل من، حاصل اکسیر تو ام
دائم الخمر شدم از میِ نابت هیهات
من خودم جرم تو ام، من همه تقصیرِ تو ام.
"هادی جعفری منفرد"
معشوق من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،
یک بوسه
یک نگاه حتی حرامم باد!
اگر، تو عاشق من نباشی!
احمد شاملو
مثل درختی
که به سوی آفتاب قد میکشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهش تو
چه بی تابانه میخواهمت!
احمد شاملو
در زد کسی، انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابرِ زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم
جلیل صفربیگی
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بیکران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
احمد شاملو
همه کوچهها را گشتهام
ایستگاهها، فرودگاهها، پارکها
کافههای شلوغ
پاتوقهای کوچک
خیابانها و میدانها
حالا من
به آسمان هم
نگاه نمیکنم
زیرا در آنجا هم نیستی
آب شدهای در چشم هام
یک قطره پاک
خانه را هم گشتهام
بانوی من!
میشود کمد لباس را باز کنم
تو آنجا باشی و بخندی باز؟
میشود؟
عباس معروفی
خمیازه های کش دار، سیگار پشت سیگار
شب گوشه ای به ناچار، سیگار پشت سیگار
این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست
لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار
پای چپ جهان را، با اره ای بریدن
چپ پاچه های شلوار، سیگار پشت سیگار
در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد
پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار
بر سنگفرش کوچه، خوابیده بی سرانجام
این مرده ی کفن خوار، سیگار پشت سیگار
صد صندلی درین ختم، بی سرنشین کبودند
مردی تکیده بیزار، سیگار پشت سیگار
تصعید لاله ی گوش، با جیغ های رنگی
شک و شروع انکار، سیگار پشت سیگار
مردم ازین رهایی، در کوچه های بن بست
انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار
این پنچ پنجه امشب، هم خوابگان خاکند
بدرود دست و گیتار، سیگار پشت سیگار
ماسیده شد تماشا، بر میله میله پولاد
در یک تنور نمدار، سیگار پشت سیگار
صد لنز بی ترحم، در چشم شهر جوشید
وین شاعران بیکار، سیگار پشت سیگار
در لابلای هر متن، این صحنه تا ابد هست
مردی به حال اقرار، سیگار پشت سیگار
اسطوره های خائن، در لابلای تاریخ
خوابند عین کفتار، سیگار پشت سیگار
عکس تو بود و قصّه، قاب تو بود و انکار
کوبیدمش به دیوار، سیگار پشت سیگار
مبهوت رد دودم، این شکوه ها قدیمی ست
تسلیم اصل تکرار، سیگار پشت سیگار
کانسرو شعر سیگار، تاریخ انقضا خورد
سه، یک، ممیز چهار، سیگار پشت سیگار
ته مانده های سیگار، در استکانی از چای
هاجند و واج انگار، سیگار پشت سیگار
خودکار من قدیمی ست، گاهی نمی نویسد
یک مارک بی خریدار، سیگار پشت سیگار
اندیشه فولادوند
تو و سگ های ولگرد هدایت
یک طرف باشید
من اما اینطرف
با کاشفان شرقی کاشان...
علیرضا آذر
دلم یک ترانه ی غمگینِ خارجی می خواهد
با زبانی که نمی فهمم چیست
می خواهم به دردی که نمی دانم چیست
زار زار گریه کنم.
"بهرنگ قاسمی"