رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

موبه مو

.زندگی
امتحان عجیبی بود
باید تورا
گیسویت را
موبه مو
حفظ می‌شدم

فاطمه نادریان

آسمان ملول


در آسمان ملول

ستاره ای می سوخت

ستاره ای می رفت

ستاره ای می مرد

تو را صدا کردم

تو را صدا کردم


فروغ فرخزاد

کودکی سبکسر

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم

دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد

او که میگفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش کرد


فروغ فرخزاد

مه معلق

من گونه ام را به گونه ی شب نهادم

و صدای گرم و زنگ دار تو را شنیدم

زیرا که انگشتانم به دور انگشتان مه معلق در فضا پیچیده شد

و من رایحه ی حضور پر راز بی نظم تو را به نزد خود کشاندم


آیدا شاملو

بدهکاری

بیا و تازه گردان این جهانم را به دیداری
روا باشد چو بخشی خرده نانی بر گرفتاری

بجنبان شانه‌ی خود را، بیفشان تار گیسو را
مگر با خنده‌های خود غمی از دوش برداری

منی که غرق چشمانت به هر چاهی گرفتارم
جمال یوسف خود را ندارم هیچ خریداری

نسیمی از سر کویت گذر کرده ز گیسویت
به بوی زلف تو اینجا نمانده‌ست هیچ هوشیاری

صدایت را نگاهت را به گوش من، به چشمانم
بدهکاری بدهکاری بدهکاری بدهکاری

.

"فاطمه نادریان"

دل شیدا

آن شب از دفتر چشم تو غزل ها خواندم

چه غزل ها که به یاد دل شیدا خواندم


موج مى زد ز فریبا نگهت عشوه و ناز

وآنگه از چشم تو دلجویى دریا خواندم


آن شب آن چهره ی تابنده و تاب سر زلف

دیدم و قصه ی بى تابى فردا خواندم


محو شوق از نگه جاذبه خیز تو شدم

راز سرمستى از آن ساغر صهبا خواندم


راز شیدایى و پا بر سر آرام زدن

در سراپاى وجودت به تماشا خواندم


تا گشودى دو لب بوسه طلب را به سخن

نکته ها زآن لب شیرین شکرخا خواندم


این که افروخت به بیدارى من شمع مراد

درس عشقى است که در عالم رویا خواندم


آن حقیقت که ز دیدار خرد پنهان بود

در خط جام به دمسازى مینا خواندم


راز هر مذهب و دین مکتب انسانى بود

که بسى نکته در این مکتب والا خواندم


شرح پایندگى عشق و هنر بود ادیب

آنچه در حاشیه ی دفتر دنیا خواندم.


"ادیب برومند"

لیلی

لیلی

چشمت خراج سلطنت شب را

از شاعران شرق طلب می‌کند

من آبروی حرمت عشقم

هشدار

تا به خاک نریزی

من آبروی عشقم


نصرت رحمانی

لعنتی جان

کاش می شد تکثیر می شدم

به دوست داشتنت

به چشمهایت

به لبهایت

به دکمه های پیراهنت

کاش می شد

برایت چند دل می شدم

چند قلب می شدم

چند آغوش می شدم

یا چند دیوانه

که بند دلش را بسته به لبخندت

کاش می شد تکثیر می شدم

به نفسهایت

به دستهایت

به آغوشت

لعنتی جان!

من برای دوست داشتنت

بی اندازه مَردم ...


"امید آذر"

آسمان دیده‌ی تو

امشب از آسمان دیدهٔ تو

روی شعرم ستاره می‌بارد

در سکوت سپید کاغذها

پنجه‌هایم جرقه می‌کارد



شعر دیوانهٔ تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش‌ها

پیکرش را دوباره می‌سوزد

عطش جاودان آتش‌ها



فروغ فرخزاد 

ادامه مطلب ...

مرگ آرام


ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﻣﺮﮒ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ



عشق از آغاز ناتنی بوده است

عهد از اول شکستنی بوده است



مثلِ دانستن چرا مردن

مثلِ از روی عمد سُر خوردن



مثلِ یک کارِ بد که باید کرد

کوچه را یک قدم عقب برگرد...



 علیرضا آذر


طناب

شاید الان کنار تو بودم

اگر به جای این‌همه شعر

از کلمات طنابی بافته بودم...


 

"مریم ملک دار"

سقوط هواپیما

تو می روی و من

به سقوط هواپیما فکر می کنم

به زمین گرم

که جایی ست میان بازوهای من

سرزمینی

که جز تو

هیچکس در آن زنده نمی ماند


"منیره حسینی"