ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امتحان، برگه خالی، دو سه خط شعر سپید
و نگاری که سریع برگه ی خود داد و دوید
دو سه تا صندلی، آنور ترِٕ من بود گلم
هر چه خواندم به نگاهی همه از یاد پرید
سبزی رنگِ لباسش به کنار ، اما خب
طرحِ روی خشنش فتنه ای می داد نوید
دست من نیست اگر شاعر جانی شده ام
میفشانم به رخ هر غزل اینبار اسید !
چون که من اشک به پای غزلم ریخته ام
ولی او کل غزل را به نگاهی نخرید !
دوستی، عشق ؛ دو تا جمله نامأنوسند
گر چه گفتست معین و خود فرهنگ عمید
گفته اند در کتب عشق همه ی عاشق ها
میکنند جمله آنان همه تأکید اکید:
میشود پیر، جوانی که غم از دل دارد
هر کسی ذره ای از عشق نگاری بچشید ...