ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در شبان غم تنهایی خویش،
عابد چشم سخنگوی توام .
من در این تاریکی،
من در این تیره شب جانفرسا،
زائر ظلمت گیسوی توام .
شکن گیسوی تو،
موج دریای خیال .
کاش با زورق اندیشه شبی،
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم .
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم .
حمید مصدق
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گرچه می گویند: (( می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران))
قاصد روزان ابری،داروگ،کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد
- چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری، داروگ ، کی می رسد باران؟