تو مردادی ترین خرمای این شهری
صدات گرمای تابستون خوزستان
تو تا قد میکشی تو ظهر این کوچه
خجالت میکشن نخلای نخلستان
من از چشم کتاب عشقت افتادم
جنون تلخ این دفتر نگاه توست
بازم تجدید و تکرار و مرور عشق
یه عالم عصر شهریور نگاه توست
من از تو انتظار دیگه ای دارم
برام آرامش ابرای آبان باش
نمیخواد بهترین جغرافیا باشی
همین پس کوچه های تنگِ تهران باش
«علیرضاآذر»
تمام گوش های خانه را
از ابر پر کردم
بزن با پنجره
حرف دلت را
پچ پچ باران
#علیرضا آذر
چشمان تو یادم داد...فریاد کشیدن را
تا قله به سر رفتن...از کوه پریدن را
اصرار نکن بانو..این پیچ و خمِ وحشی
در مسخره پیچانده...رویای رسیدن را
#علیرضا آذر
بخواب آدم کش خوابیده با لالایی مهتاب
تنت از مرمر شفاف و چشمت یشم بر مرمر
درونت ماده اسبی ترکمن هم رام هم بی تاب
سیاه گیس ابریشم بلند ماه پیشانی
سخن چاقو زبان جادو صدف دندان و لب انار
تو را باید شبیه کوه نور از دور خاطر خواست
تو را باید تماشا کرد آن هم با هزار آداب
تو را باید میان صفحه ای از حرض پنهان کرد
که زخم چشم مردم میشود کشفی چنین نایاب
تو آن صیدی که صیاد خودت را صید خود کردی
فقط با طعمه ی چشمو سر هر مو که صد قلاب
اگر تن تر نکردم عیب از اقیانوس چشمت نیست
که از دوران نوزادی مرا ترسانده اند از آب
تو رفت و آمدی اما خدا آخر مرا انداخت
مرا بر سرسره عمری نشاندند و تورا بر تاب
به حکم تیر بابایت منه رعیت پدر دادم
منه مست پدر مرده خراب دختر ارباب
اگر خارم اقلا ریشه در خاک شرف دارم
تو در چشم لجن گل کن گل نیلوفر مرداب
اگر در سر کتابم طالعم دوری دستت بود
بتاب از چله ی جادو به لطف رمل اسطرلاب
اگرچه بختمان دوریست ساکت را زمین بگذار
هنوز از در نرفتی می سرد بر گونه ات سرخاب
چقدر این شهر را گشتی به انسان بر نخوردی خب
چراغ شیخ در دستت به صورت گهر شب تاب
ببین جو گندمم یعنی کمی از فصل من مانده
زمستان رخ کند مرده ام شب یلدا مرا دریاب
دوباره در نمازم یاد ابروهایت افتادم
فقط حافظ شنیده ناله ای که آمد از محراب
علیرضا آذر
دانلود دکلمه هم مرگ
آهنگساز: علی تیرداد
دانلود از اینجا
#عَلـــیرضــآ_آذَر
دانلود دکلمه ی زیبای علیرضا آذر
به نام اتاق
برای دانلود اینجا کلیک کنید
دل به دریای هر چه بادا باد ... قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز از ماندن ... توی شیبِ مسیر افتادم
بادبادن پاره،عرشه بیسکان ... قایقم رفت و قبلِ ساحل مُرد
پیکرش داشت وقتِ جان کندن ... روی گِلها تلو تلو میخورد
دستم از هر چه هست کوتاه است ... از جهان قایقی به گِل دارم
بشنو اِی شاهِ گوش ماهیها ... دل اگر نیست،درد و دل دارم
چشم وا کردم از تو بنویسم ... لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت ... موجی از انجماد میآمد
با زبان،با نگاه،با رفتن ... زخم جز زخمهای کاری نیست
پای اگر بود پای رفتن بود ... دست اگر هست دستِ یاری نیست
از کمرگاهِ چلهها رفتند ... از پیِ تیرها نباید گشت
چشم بردار علیرضا بس کن ... از کمان رفته برنخواهد گشت
سرخی ام از نژاد فصلم بود
زردی ام از تبار برگی که
روز میلادم از درخت افتاد
زیر رنگین کمانی از تگرگی که
از تبار جنون پاییزی
کاشف لحظه های پوشالی
عقربی در قمر تمرکیدیم
وای از این اجتماع آبانی ....