رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

تو نیستی

تو نیستی

بهانه های کوچک خوشبختی نیستند

تو نیستی

من نیستم

-در نبود تو-

لبخندهای کاغذی آلبوم

غرق شدند

در بارانِ بی دریغ اشک

تا سپاس گزار تو باشم

که به اندازه ی یک غریق نجاتِ غریبه

تلاش نکردی

برای گرفتن من

از آب گل آلود!


"ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﮐﻤﻦ"


هیچ مگوی

ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی

احوالِ دلم بگوی، اگر یابی روی


ور زانکه ترا ز دل نباشد دلجوی

زنهار، مرا ندیده‌ای هیچ مگوی

 

"مولانا"

یاری


گفته بودی کاخرت یاری دهم

چون بمردم کی دهی یاری مرا؟

 

پرده بردار و دل من شاد کن

در غم خود تا به کی داری مرا؟

 

"عطار نیشابوری"

ساحل

این طرف مشتی صدف ،آنجا کمی گل ریخته
موج،ماهــی های عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره است
بعد از این در جــــام دریا ماه کامل ریخته

مرگ حق دارد که از ما روی برگردانده است
زندگـــی در کـــام ما زهــــر هلاهل ریختـــه

هر چه دام افکندم آهوها گریزان تر شدند
حال، صدها دام دیگـــر در مقـــــابل ریخته

هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجـــا پا میگذارم دامنـــــی دل ریخته

عارفـــی از  نیمه راه تحیـــــر بازگشت
گفت ،خون عاشقان منزل به منزل ریخته

به چه مشغول کنم

به چه مشغول کنم 

دیده و دل را

 که مدام 

دل تو را می طلبد

 دیده تو را می جوید.


"صائب تبریزى"

بنشین برایت چای دم کردم

حالا کجا با این همه تندی؟ 

من هر چه کردم با خودم کردم

 جانِ علی امروز با من باش 

بنشین برایت چای دم کردم 

می گفتم و می گفتم و گفتم 

نشنیدی و نشنیدم و گم شد 

سوزِ دلم در زوزه های شهر 

 کُـلــَـت کمی از کُلِ مَردُم شد...


برای دانلود دکلمه کامل این شعر کلیک کنید

هر چند تو تا بودی

هرچند تو تا بودی

 خون ریختنی‌تر بود 

از خواهرِ مغمومم سیگار تنی‌تر بود

 هرچند تو تا بودی

 هر روز جهنم بود

 این جنگِ ملال‌آور بر عشق مقدم بود 

هرچتد تو تا بودی ساعت خفقان بود و 

حیرت به زبان بود و 

دستم به دهان بود و

 چشمم به جهان بود و 

بختک به شبم آمد

روزم سرطان بود و

 جانم به لبم آمد 

هرچند تو تا بودی دل در قدَحش غم داشت 

 خوب است که برگشتی،

این شعر جنون کم داشت

سیه دل

دل سنگین تو را ناله ما نرم نکرد

حلقه زلف همان سخت کمان است که بود

 

شب زلفت ز خط سبز، سیه دل تر شد

این سیه کار همان دشمن جان است که بود


"صائب تبریزی"

کجا

اوست نشسته در نظر

من به کجا نظر کنم


اوست گرفته شهر دل

من به کجا سفر برم.

 

"مولانا"