رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

لباس عروسی مادر

خواب دید

لباس عروسی مادرش 

آتش گرفته است

به عقد مردی درآمد

که از شعر خوشش نمی‌آمد...


دنیا غلامی

مهربانی زلال


آدم های اینجا

هیچکدام شبیه تو نیستند ‏

دلتنگت که می شوم ‏

چشم هایم را می بندم ‏

باران را تجسّم می کنم ‏

تو زلال مهربانی ‏

مهربان زلالی ...‏


‏"دنیا غلامی

این جا برای مردن بهانه زیاد است

نبودن هایت آنقدر زیاد شده
که دلتنگی هایم در دلم جا نمی شود
از چشم هایم چکه می کند
روی کا غذهای کاهی احساسم ...
اینجا برای مردن بهانه زیاد است
اگر زنده ام فقط به خاطر توست…


دنیا غلامی

اعدامی

تو اولین روزنۀ نوری

  از پنجرۀ زندان

  برای مردی اعدامی

  خیره به پاکت خالی سیگار 

 صدای پیش از بهت بزرگی

  که می گوید:

 آزادی!


دنیا غلامی

استعاره ای از پشت پلک های تو

در بیداری خواب دیدم

آمده ای

می خندی

مهربانی ات نور می پاشد

به دل تاریک و خسته ی من ...

تو را که آسمان

استعاره ای از پشت پلک های توست

چه نیازی ست

به کبوتر بال و پر شکسته ای چون من ...

 

"دنیا غلامی"


ارکیده

واژه هایی که از تو می گویند

عطر غریب ارکیده دارند

این روزها

اگرچه کوتاه شدند شعر هایم 

اما

نقطه چین ادامه داری ست 

فریاد بلند سکوتی خیس

در حنجره ی خسته ی دردهایم ...

 

"دنیا غلامی"


بعضی گرگ ها

بعضی گرگ ها
با لباس فرشته می آیند
بعضی دردها
آدم را به مرگ می کشانند
نمی دانم شاید هنوز شب ها
چشم هایت بی خبر از تو
این شعرها را می خوانند
خوب نگاه کن
ببین مرا می شناسی؟
این چشم های سرخ آیا همانند؟
بعضی داغ ها تا ابد جایشان می مانند...‏

‏"دنیا غلامی"‏