رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

آشفته تر از موی تو

سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم

از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم


بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ

ما آب روانیم که از جوی تو رفتیم


وصل تو به آن منت جانکاه نیرزد

تا دوزخ هجر تو ز مینوی تو رفتیم


چون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفت

از آن لب شیرین سخنگوی تو رفتیم


ای عود شبی ما و تورا سوخت به بزمی

هنگام سحر حیف که چون بوی تو رفتیم


زین پیش نماندیم که آزرده نگردی

چون عاشقی و دوستی از خوی تو رفتیم


"سیمین بهبهانی"

سایه به خورشید پیوست



سایه به خورشید پیوست 

درگذشت هوشنگ ابتهاج تسلیت باد

میله های پنجره

دوستت دارم

و پنهان کردنِ آسمان

پشتِ میله‌های پنجره آسان نیست...


(لیلا کردبچه)

عشق

عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق

باز نیابی به عقل سر معمای عشق


عقل تو چون قطره‌ای است مانده ز دریا جدا

چند کند قطره‌ای فهم ز دریای عشق


خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد

هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق


گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی

راست بود آن زمان از تو تولای عشق


ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم

خام بود از تو خام پختن سودای عشق


عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن

جان عزیزان نگر مست تماشای عشق


دوش درآمد به جان دمدمه عشق او

گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق


جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد

از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق


چون اثر او نماند محو شد اجزای او

جای دل و جان گرفت جمله اجزای عشق


هست درین بادیه جمله جانها چو ابر

قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق


تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب

گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق


 


در دلم غوغاست،

اما رازداری بهتر است

چشم می دوزم به در؛

امیدواری بهتر است...


 

#حسین_دهلوی