رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

دل خون شود و تو در میانش باشی

نازار دلی را که تو جانش باشی

معشوقه پیدا و نهانش باشی


زان می ترسم که از دل آزردن تو
دل خون شود و تو در میانش باشی.

 

"ابوسعید ابوالخیر"

قلب

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند
قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید
قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می‌ خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم


دریاهای چشم تو خشکیدنی است
من چشمه یی زاینده می خواهم
پستان هایت ستاره های کوچک است
آن سوی ستاره من انسانی می خواهم
انسانی که مرا برگزیند
انسانی که من او را برگزینم
انسانی که به دست های من نگاه کند
انسانی که به دست هایش نگاه کنم
انسانی در کنار من
تا به دست های انسان نگاه کنیم
انسانی در کنارم، آینه یی در کنارم
تا در او بخندم، تا در او بگریم.

...

"احمد شاملو"


قدک

ببندم شال و میپوشم قدک را

بنازم گردش چرخ و فلک را


بگردم آب دریاها سراسر

بشویم هر دو دست بی نمک را


باباطاهر

خوابم از حالت چشم تو به هم میریزد


  رود اشکم که به دریاچه‌ی غم می‌ریزد

خوابم از حالت چشم تو به هم می‌ریزد


  ادامه مطلب ...

ما را به آب دیده شب و روز ماجراست

از دیده خون دل همه بر روی ما رود

  بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود


  ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم 

 بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود


  خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک

  گر ماه مهرپرور من در قبا رود 


 بر خاک راه یار نهادیم روی خویش

  بر روی ما رواست اگر آشنا رود


  سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد

  گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود


  ما را به آب دیده شب و روز ماجراست

  زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود 


 حافظ به کوی میکده دایم به صدق 

دل چون صوفیان صومعه دار از صفا رود


#حافظ شیرازی

بیش از زمستان

نوروز دیگر این جا

بیش از زمستان

دست های خالی مردم را

در جیب ها میلرزاند

های دختر سبزبهار

از این ویرانه ی سرد دامن برکش

اینجا

همه ی لبخند ها 

درد میکند


فاطمه نادریان

صدای من

نسیم خنکی

که موهایت را تکان می دهد

صدای من است

بارها از تو می گذرد و

تو او را نخواهی شناخت!


"نیما یوشیج"