رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

اشعار کوتاه و زیبا از مهدی اخوان ثالث

خشکید و کویر لوت شد دریامان
 امروز بد و از آن بتر فردامان 


زین تیره دل دیو سفت مشتی شمر
 چون آخرت یزید شد دنیامان 

 

 

 


ون پرده ی حریر بلندی
 خوابیده مخمل شب ، تاریک مثل شب
 آیینه ی سیاهش چون آینه عمیق
 سقف رفیع گنبد بشکوهش
لبریز از خموشی ، وز خویش لب
به لب
امشب بیاد مخمل زلف نجیب تو
 شب را چو گربه ای که بخوابد به دامنم
 من ناز می کنم
چون مشتری درخشان ، چون زهره آشنا
امشب دگر به نام صدا می زنم تو را
 نام ترا به هر که رسد می دهم نشان
 آنجا نگاه کن
نام تو را به شادی آواز می کنم
امشب به سوی
قدس اهورائی
 پرواز می کنم 


 

 

بر زمین افتاده پخشیده ست
 دست و پا گسترده تا هر جا
از کجا ؟
 کی ؟
 کس نمی داند
و نمی داند چرا حتی
سالها زین پیش
 این غم
آور وحشت منفور را خیام پرسیده ست
وز محیط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز
هیچ جز بیهوده نشنیده ست
کس نداند کی فتاده بر زمین این خلط گندیده
وز کدامین سینه ی بیمار
عنکبوتی پیر را ماند ، شکن پر زهر و پر احشا
مانده ، مسکین ، زیر پای عابری گمنام و نابینا
پخش مرده بر
زمین ، هموار
دیگر آیا هیچ
کرمکی در هیچ حالی از دگردیسی
تواند بود ؟
 من پرسم
کیست تا پاسخ بگوید
از محیط فضل خلوت یا شلوغی
 کیست ؟
 چیست ؟
 من می پرسم
 این بیهوده
ای تاریک ترس آور
 چیست ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد