رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

ستمگر


برو ای تُرک که تَرک تو ستمگر کردم 
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم 
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیارو من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سرو همسر کردم 
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم
  در غمت داغ پدردیدم وچون در یتیم
اشکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک ازآویزه ی گوش تو حکایت می کرد
پند ازاین گوش پذیرفتم ازآن درکردم
پس از این گوش فلک نشنود افغان کسی 
که من این گوش ز فریادو فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
دیده را حلقه صفت دوخته بر در کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال 
آنکه من خاک رهش را به سر افسر کردم
نظرات 1 + ارسال نظر
نیما شنبه 3 مهر 1395 ساعت 07:09 http://n-poems.blogsky.com/

درود بر شما
با افتخار لینک شدید.

تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد