ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در زد کسی، انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابرِ زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم
جلیل صفربیگی
هم رود خراب و مست راه افتاده
هم کوه عصا به دست راه افتاده
یک لحظه گذشتی از کنار دنیا
دنبال تو هر چه هست راه افتاده
جلیل صفربیگی
خوب و بد اشتباه را بگذارید
شیطان و من و گناه را بگذارید
میخواهم از این به بعد، آدم باشم
لطفا سر من کلاه را بگذارید ......
جلیل صفربیگی
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آنقدر به بوسه ی تو معتادم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
جلیل صفربیگی
تاریکم و شب از دل من می جوشد
- تکرار به تکرار خودش می کوشد -
تکراری ام آن قدر که حالا دیگر
پیراهنم از حفظ مرا می پوشد !
"جلیل صفر بیگی"
یک عمر فقط کهنه و نو شد دل من
در بین زباله ها ولو شد دل من
له گشت به زیر پایتان رهگذران!.
در شهر شما پیاده رو شد دل من
جلیل صفربیگی
رودخانه ای در سرم دارم
رودخانه ای در قلبم
رودخانه ای در مشتم
رودخانه ای در جیبم
می خواهم دریا بشوم
بغلت کنم
همین!
جلیل صفربیگی