رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

تنهاترین مرغابی جهان


ضربان پایت را می‌شنوم

در سینه‌ام راه می‌روی


ترجیح می‌دهم که تنها بمانم

به تلویزیون خیره‌شوم

کتاب بخوانم

پیاده روی کنم

بخوابم


تلویزیون تو را نشان می‌دهد

کتاب‌ها تو را می‌خوانند

پیاده‌رو ها تو را قدم می‌زنند

خواب‌ها تو را می‌بینند


عزیزم

همه‌ از اینجا رفته‌اند

تو که تنها ترین مرغابی جهانی

چرا از من مهاجرت نمی‌کنی؟


حسین صفا

خورشید

اگر از تو رو برگردانم

باز به من خواهی تابید

ای خورشید

برادر تاریکی!

از هیچ کس پوشیده نیست

وقتی غمگینم

باوقار ترم


حسین صفا

خون‌بها

هردرختی که بر زمین افتاد

هرچه گنجشک بود را پر داد

خون بهای درختان را باغ

از منِ بی‌گناه می‌گیرد...


حسین صفا