-
یک شاعر مرد
سهشنبه 30 اردیبهشت 1404 13:50
این عصر که عصر ظلمت و بیداد است شاعر همهی رسالتش فریاد است یک شاعر مرد میشناسم آن هم بی هیچ سخن، فروغ فرخزاد است جلیل صفر بیگی
-
شانه های تو
دوشنبه 29 اردیبهشت 1404 23:57
شانههای تو ... همچو صخرههای سخت و پر غرور موج گیسوان من در این نشیب سینه میکشد چو آبشار نور شانههای تو... در خروش آفتاب داغ پرشکوه زیر دانههای گرم و روشن عرق برق میزند چو قلههای کوه شانههای تو ... قبلهگاه دیدگان پرنیاز من شانههای تو، مُهر سنگی نماز من! "فروغ فرخزاد"
-
چتری برای پروانه ها
یکشنبه 28 اردیبهشت 1404 10:21
من می روم با دست هایت چتری برای پروانه ها بسازم دیگر چه می شود که نام گل های باغچه را به خاطر نیاورم؟ یا اصلا ندانم که کدام شاعر شب تاب قافیه ها را از قاب غمگین پنجره پر داد؟ من که خوب می دانم بادبادک بی تاب تمام ترانه ها همیشه پر پشت بام خلوت خاطره های تو می افتد دیگر چه فرق می کند که بدانم باد از کدام طرف می وزد....
-
غمخانه
شنبه 27 اردیبهشت 1404 11:47
از غمم می گفتم و غمخانه آتش میگرفت اشک خون میشد دل دیوانه آتش میگرفت از خودم میگفتم و عالم به حالم میگریست آشنا که جای خود بیگانه آتش میگرفت عشق در قلب منِ آسیمه هیزم میخرید بند بند این دلِ دیوانه آتش میگرفت در شب خمخانه از دردی کهن دم میزدم مِی هراسان میشد و پیمانه آتش میگرفت هق هقی میکردم و از ابر دریا...
-
خط خوردگی
جمعه 26 اردیبهشت 1404 23:33
لابد دوستت دارم هنوز که هنوز فکر میکنم از هزار و صد نسخهی این شعر یک نسخه را تو به خانه میبری و تو تنها تو میفهمی چند جای این شعر ، خط خورده است. "لیلا کردبچه"
-
موبایل
جمعه 26 اردیبهشت 1404 00:55
صـدایی کــه از جیب پــالتــوی مــن مــی آیــد، از آن هیــچ مــوبــایل نداشتـه ای نیســت! دستان نیمــه آهنــی من اســت کــه دارد از فـرط بــی کســی، زنــگ می زنــد . . . هومن شریفی
-
عروسک کوکی
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 22:14
مرورگر شما از پخش کننده پشتیبانی نمیکند بیش از اینها، آه، آری بیش از اینها میتوان خاموش ماند میتوان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت خیره شد در دود یک سیگار خیره شد در شکل یک فنجان در گلی بیرنگ، بر قالی در خطی موهوم، بر دیوار میتوان با پنجههای خشک پرده را یکسو کشید و دید در میان کوچه باران تند میبارد کودکی...
-
دیدمت رفتی و داغت جگرم را سوزاند
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 22:06
دیدمت رفتی و داغت جگرم را سوزاند فکر بی هم نفسی با تو سرم را سوزاند عقل از نیمهی معمولی من رد شد و رفت عشق هم نیمهی دیوانهترم را سوزاند ابرها آمده بودند نفس تازه کنم رعد و برقی همهی برگ و برم را سوزاند من گنجشک کجا جرئت پروانه کجا خواستم گرم شوم شعله پرم را سوزاند حامد عسکری
-
سیب های نارس
شنبه 20 اردیبهشت 1404 09:16
ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ !؟ ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﻣﻼﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮ ﻓﻌﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽ ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﺳﯿﺐ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ. بهرام محمودی
-
کشاکش دوران
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404 17:28
سیگارِ پُر دُخان و نازِ پری رُخان این هر دو در کشاکش دوران، کشیدنی ست... ((نصرت رحمانی))
-
هیچستان
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404 17:20
به سراغ من اگر می آیید پشت هیچستانم پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک پشت هیچستان چتر خواهش باز است تا نسیم عطشی در بن برگی بدود زنگ باران به صدا می آید آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیا یید که...