رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

لیلی

لیلی

چشمت خراج سلطنت شب را

از شاعران شرق طلب می‌کند

من آبروی حرمت عشقم

هشدار

تا به خاک نریزی

من آبروی عشقم


نصرت رحمانی

طناب

شاید الان کنار تو بودم

اگر به جای این‌همه شعر

از کلمات طنابی بافته بودم...


 

"مریم ملک دار"

سقوط هواپیما

تو می روی و من

به سقوط هواپیما فکر می کنم

به زمین گرم

که جایی ست میان بازوهای من

سرزمینی

که جز تو

هیچکس در آن زنده نمی ماند


"منیره حسینی"

آتش‌بازی

چشمانت کارناوال آتش بازیست!

یک روز در هر سال

برای تماشایش می روم

و باقی روزهایم را

وقف خاموش کردن آتشی می کنم

که زیر پوستم شعله می کشد!


از: نزار قبانی

لاکپشت و خرگوش


بالای کوه

منتظر یکی از ما بودی!

من لاک‌پشت بودم

رقیبم خرگوش

و قصه این‌بار

به آن پایان پندآمیز ختم نمی‌شد


یغما گلرویی

درخت

مثل درختی

که به سوی آفتاب قد می‌کشد

همه‌ وجودم دستی شده است

و همه‌ دستم خواهشی:

خواهش تو

چه بی تابانه میخواهمت!


احمد شاملو

شام باران

در زد کسی، انگار که مهمان داریم

در سفره گرسنگی فراوان داریم

 

امروز پدر ابرِ زیادی آورد

مانند همیشه شام باران داریم


جلیل صفربیگی

زلال بی‌کران

مگذار دیگران نام تو را بدانند …

همین زلال بی‌کران چشمانت

برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!



 احمد شاملو

ترانه ی غمگینِ خارجی

دلم یک ترانه ی غمگینِ خارجی می خواهد

با زبانی که نمی فهمم چیست

می خواهم به دردی که نمی دانم چیست

زار زار گریه کنم.


"بهرنگ قاسمی"

مرا به من باز مده

یارب تو مرا به نفس طناز مده

با هر چه به جز تست مرا ساز مده


من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش

من آن توام مرا به من باز مده


مولانا

مثل پیراهنت

چه احوال خوبی ست

مثل پیراهنت

اسیر آغوش تو باشم


"امیر وجود"

مثل بید های مجنون


رفتنت

آن قدر ها که فکر می‌کنی

فاجعه نیست

من مثل بید های مجنون

ایستاده می‌میرم...


نزار قبانی

زن


هر بار که ترانه ای برایت سرودم

قومم بر من تاختند

که چرا برای میهن شعر نمی سرایی؟

و آیا زن

چیزی به جز وطن است؟


نزار قبانی

از کوزه گری کوزه خریدم باری

از کوزه گری کوزه خریدم باری

آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری


شاهی بودم که جام زرینم بود

اکنون شده ام کوزۀ هر خمّاری


خیام

به راهی که از آن رفته ای.


گاهی ستاره ای

خودش را به زمین می اندازد

نهنگی به ساحل

پلنگی به دره

و من...

به راهی که از آن رفته ای.


وحید عمرانی

به کجا برم سری را که نکرده ام فدایت

نه به خاک دربسودم نه به سنگش آزمودم
به‌کـــجا برم سری راکه نکرده‌ام فــدایت

ز وصال بی‌حضــورم به پیام ناصبــورم
چقدر ز خویش دورم ‌که به من رسد صدایت


#بیدل_دهلوی