رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

آبی

آسمان

و هر چه آبیِ دیگر

اگر چشمان تو نیست

رنگ هدر رفته است

بر بوم روزهای حرام شده

چه رنگ‌ها که هدر رفتند

و تو نشدند.


"عباس صفاری"

بهارت خوش که فکر دیگرانی

دو شاخه نرگست، ای یار دلبند

چه خوش عطری درین ایوان پراکند

اگر صد گونه غم داری، چو نرگس

به روی زندگی لبخند! لبخند!

گل نارنج و تنگ آب و ماهی

صفای آسمان صبحگاهی

بیا تا عیدی از حافظ بگیریم

که از او می ستانی هر چه خواهی

سحر دیدم درخت ارغوانی

کشیده سر به بام خسته جانی

به گوش ارغوان آهسته گفتم:

بهارت خوش که فکر دیگرانی

سری از بوی گلها مست داری

کتاب و ساغری در دست داری

دلی را هم اگر خشنود کردی

به گیتی هرچه شادی هست داری

چمن دلکش ، زمین خرم ، هوا تر

نشستن پای گندم زار خوشتر

امید تازه را دریاب و دریاب

غم دیرینه را بگذار و بگذر

(فریدون مشیری)

گنجشک ها

گاهی آنقدر شاعرم
که استعاره از درخت می شوم!
نگاه کن
گنجشک ها
به دست هایم اعتماد می کنند.

"صبا کاظمیان"

ساز شکسته

ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟

که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را


تن ماچرا بسوزی که تو خود این گناه کردی

 تو که بوسه گاه کردی لب پرشرار ما را


چه کنم جز این که گویم «بنِگر به لطف بنْگر

دل گرمسوز ما را، رخ شرمسار ما را»؟


ز سرشک نم فشاندم، به بنفشه زار ِ دوری

که ز بوته ها بچینی، گل انتظار ما را


چو نسیم ِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی؟

تو که بی قرار کردی، همه لاله زار ما را


منم آن شکسته سازی، که توأم نمی نوازی

چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را


ز کویر ِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید

دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟


"سیمین بهبهانی"

کفش ها


کفش‌هایم خسته اند !

پاهایم اما، امیدوار
هنوز می‌شود
هزار پله را
برای رسیدن بهتو "
بالا آمد.

 "هستی دارایی"

افسوس

در پیش چشم دنیا

دوران عمر ما

یک قطره دربرابر اقیانوس

در چشمهای آنهمه خورشید کهکشان

عمر جهانیان

کم سوتراز حقارت یک فانوس

افسوس !


حمید مصدق

پشت ِ ابدیتِ مرگ پنهان شو


به آتش نگاهش اعتماد نکن

لمس نکن

به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند

به سرزمینی بی رنگ

بی بو ، ساکت

آری...

بگریز و پشت ِ ابدیتِ مرگ پنهان شو

اگر خواستار جاودانگیِ عشقی.


 حسین پناهی

سلام تو

 عشق را 

بوسه بخیر می کند؛

صبح را

سلامِ تو ...


"لیلا مقربی"


چشم به چشم


روی در روی و 

نگه بر نگه و

چشم به چشم!

حرف ما و تو

چه محتاج زبانست امروز؟


"وحشی بافقی"


آسوده خاطرم

که تو

در خاطر منی ...

​​​​​​​

#سعدی

به تو قول دادم برنگردم
اما برگشتم
و از اشتیاق نمیرم اما مردم
به چیزهایی بزرگتر از خودم قول دادم
با خودم چکار کردم؟
از شدت صداقت دروغ گفتم
و خدا را شکر که دروغ گفتم.

"نزار قبانی"