ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشمتو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشمِ روشنبین که خورشیدی عجب زادم
ز هر چاکِ گریبانم چراغی تازه میتابد
که در پیراهنِ خود آذرخشآسا درافتادم
چو از هر ذرّهی من آفتابی نو به چرخ آمد
چه باک از آتشِ دوران که خواهد داد بربادم
تنم افتاده خونین زیرِ این آوارِ شب، اما
دری زین دخمه سوی خانهی خورشید بگشادم
الا ای صبحِ آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شبهای ناباور منت آواز میدادم
در آن دوری و بد حالی نبودم از رُخت خالی
به دل میدیدمت وز جان سلامت میفرستادم
سزد کز خونِ من نقشی برآرد لعلِ پیروزت
که من بر دُرجِ دل مُهری به جز مِهرِ تو ننهادم
به جز دامِ سرِ زلفت که آرامِ دلِ سایهست
به بندی تن نخواهد داد هرگز جانِ آزادم
هوشنگ ابتهاج/ ه.ا.سایه
ولی خاک
تو با او مهربان باش!
اگر آتش با او مهربان نبود
اگر زندگی
اگر مرگ با او مهربان نبود
اگر انسان های دیگر با او مهربان نبودند
خاک، تو با او مهربان باش!
رضا براهنی
"فاضل نظری"
واهه آرمن
احمدرضا احمدی
نابینای توام
نزدیک تر بیا
فقط به خط بریل می توانم که تو را بخوانم،
نزدیک تر بیا
که معنی زندگی را بدانم.
"محمد شمس لنگرودی"
تاوان تو را می دهم
تو
زیباترین گناه من بودی
هر بار که حلقه را تنگ تر می کنی
مرگ شیرین تر می شود
این برزخ
از لحظه های دلواپسی لبریز است
آخرین تیر ترکش تویی
از کمان رها شو
می خواهم زیبا بمیرم.
"روشنک آرامش"
خوب و بد اشتباه را بگذارید
شیطان و من و گناه را بگذارید
میخواهم از این به بعد، آدم باشم
لطفا سر من کلاه را بگذارید ......
جلیل صفربیگی
قول دادم شبها به تو زنگ نزنم
و وقتی مریض شدی به تو فکر نکنم و
نگرانت نباشم
و به تو گل ندهم
و دستانت را نبوسم
اما شب به تو زنگ زدم
و برایت گل فرستادم
و میان چشمانت را بوسیدم تا سیر شدم
قول دادم که...
قول دادم...
قول...
و هنگامی که خنگیام را فهمیدم، خندیدم.
"نزار قبانی"